آرمینا جون  آرمینا جون ، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

آرمینا جون دلیل زندگیمون

اولین خرابکاری مورخ 23/3/93

آتیش پاره مامان ريال مامان فدات بشه که روز به روز شیطون تر و با نمک تر میشی وارد 11 ماهگی که شدی پیشرفتهات محسوس تر و هرروز کارهای جدید یاد میگیری . اول با باسنت چند قدم میرفتی اما روز به روز حرفه ای تر شدی و اولین خرابکاری بزرگت رو انجام دادی .  روی میز جلو مبلی ظرف سنگین میوه و با چند تا استکان گذاشته بودیم و من تو آشپزخونه بودم و بابات هم چند لحظه رفت تو اتاق شما باباسن خودت رو رسوندی به جلو مبلی ظرف رو انتهای میز گذاشته بودم و شما خودت رو بلند کردی و ظرف رو کشیدی سمت خودت که با صدای بابا که میگفت آرمینا نه ! و پرش به سمتت منم اومدم سمتت که کار از کار گذشت و تو به یه چشم به هم زدن ظرف رو انداختی و بیچاره ظرفو استکان نصف شد و از...
27 خرداد 1393

جشن دندونی آرمینا جوون

سلام عزیزترینم  دخترک عزیزم دلبندم با تاخیر و به اصرار مامان ماری برای برپایی جشن دندونی و اجرای رسومات گیلکی روز 5 شنبه 16 خرداد 93 یه جشن کوچیک خانوادگی تو رشت ،خونه مامان ماری گرفتیم تا این روز هم برات ثبت بشه گلکم چون روز رحلت امام خمینی بود نتونستم برات کیکی که در نظر داشتم رو سفارش بدم و رفتیم از ویلانچ یه کیک گرد گرفتیم و روش یه برچسب دندون چسبوندم میخواستم این کیکو سفارش بدم: که شد این : جشنمون خیلی کوچیک بود و فقط برای برگزاری رسوم مامان ماری و گرفتن جشن دندونی برای شما دردونه بود و آش دندونی هم تو این روز برات نپختیم که بریم خونه مامان بابا امیدت برات بپزیم که رسم مامان نجمه شما که فق...
20 خرداد 1393

آرمینا و ازدواج عمو مجیدشون

عزیز دلم ، دختر دردونه من. عروسک 10 ماه و 12 روزه من :این روزها حسابی سرمون شلوغه و البته خداروشکر برای کار خیر مامان فدای پاهای قشنگت بره که اینقدر خوش قدمی . با دنیا اومدنت یکی از خوش قدمیهات این بود که  عمو هانی شما  ازدواج کرد و حالا نوبت عمو مجید شما که ازدواج کردن ان شالله که همیشه خوشبخت و موفق باشن عزیزم دوشنبه 5 خرداد ساعت 4.5 به سمت نمک آبرود حرکت کردیمو و مثل همیشه قشنگیهای جاده چالوس هوش از سرم میبرد. من عاشق اون مسیرو هواشم . شما هم تو راه یه کمی خواب بود و بعد یه کمی شیطونی و دخالت تو فرمون و فلش ضبط و .... ویه می هم از راه خسته شده بودی ولی خداروشکر خوب بود و ما چون عجله داشتیم بدون معطلی و ایستادن ک...
12 خرداد 1393

پایان10 ماهگی ورود به 11 ماهگی

  عروسک قشنگ من ،    ماهگیت مبارک       عزیز دلم سپری کردن  اولین ماه دو رقمیت مبارک   عشقم 10 ماهت تموم شد و وارد 11 ماه شدی مبارکت باشه فرشته کوچولوی من   عزیزم دو ماه دیگه 1 سالت میشه وای تصورش چقدر برام باشکوهه   دیروز 31 اردیبهشت به دایی و زن دایی و خالت گفتیم بیان تا این ماهگرد با ارزشت رو جشن بگیریم با من و شما و بابا رفتیم کیک خریدیم و تو شیرینی فروشی بابا برات اولین آبنبات چوبی زندگیتو خرید و شما هم تا خونه باهاش مشغول بودی و حسابی دستت رو کثیف کردی بعدش بابا جون شما برای 10 ماهگیت که به خا...
1 خرداد 1393

300 روزگی

دلبرکم ملوسکم:   دوستت دارم چون تنها ترین فکر تنهایی منی ، دوستت دارم چون زیباترین لحظات زندگی منی دوستت دارم چون زیباترین رویای خواب منی ، دوستت دارم چون زیباترین خاطرات منی دوستت دارم چون به یک نگاه ، عشق منی عزیزتزینم امروز برای من روز بزرگیه :   امروز      روزه شدی عزیزم    فرشته عشق من 300 روزگیت مبارک     عزیز دلم :چیزی به یک سالگیت نمونده مامان روز شماری میکنه گلکم   خدا روشکر امروز کاملا خوب شدی و اون ویروس لعنتی رفت و شما سرحال شدی .       خدارو هزار بار شکر   ...
28 ارديبهشت 1393

9ماهگی

دختر نازنینم فرشته کوچولوی من ، هرچقدر بگم دوست دارم و از دوست داشتن تو بگم بازم تنونستم جنس و اندازه دوست داشتنت رو بگم ..... دختر 9 ماه و 27 روزه من . قشنگم هروز که میگذره شیرین تر و خواستنی تر و ملوس تر میشی . قشنگم امروز اومدم تا برات از پیشرفتهات و احوالاتت بگم و بگم که چقدر بزرگ و آبنباتی شدی . عزیزم دلبرکی شدی واسه خودت هرروز که میگذره دلم عاشق تر میشه . دیگه راحت   از این پهلو به این پهلو میشی تا بتونی وسایل دور از دسترس یا بالا سرت رو برداری.  از 12 اردیبهشت راحت غلت میزنی و حتی به پشت میخوابونمت خیلی سریع رو شکم برمیگردی رو دست و پاهات می ایستی و به من نگاه میکنی و همچنان تنبل خانم ناز مامان...
27 ارديبهشت 1393

گوشواره طلا

عزیز دل مامان دختر قشنگم الان 4 روز میشه که مریضی بیرون روی داری بعضی وقتها بالا میاری  آبریزش بینی هم که یه هفته میشه داری دیروز مربی مهدت میگفت صبح یه کوچولو بالاآوردی و بی اشتهایی اما من اومده بودم شیر مامانی رو خوردی ساعت 2 از مهد گرفتمت بردمت خونه و من و شما رفتیم پیش دکترت و دکترت گفت سرما خوردی و شاید برای دندونته که بیرون روی داری بهت دارو داد اما داروهاتو خوب نمی خوری امروز صبح هم دوبار بالا آوردی و بردمت حموم و الانم خوابی و من دلواپس و نگرانتم اگه بهتر نشدی بازم میبریمت دکتر . ایشالله زود زود خوب بشی پاره تنم. دختر قشنگم مواظب خودت باش مامان طاقت نداره نیمه های شب که بیدار شدی داشتی بازی میکردی و من یکی از دا...
25 ارديبهشت 1393

روز پدر مبارک

  پدرم همه زندگی منه از هستیه اونه که من هستم و امیدوارم همیشه سالم باشه و سایش ازسرم کم نشه و از خداوند مهربونم ممنونم که این نعمت بزرگ رو برام نگه داشته و امیدوارم 150 سال دیگه هم همینطور جوون و استوار زنده باشه. عزیزم پدرم تکیه گاه محکم زندگیمه .پدرم تنها کسیه که در تمام ناملایمات زندگی سپر بلای منه . پدرم تمام ارزش و اعتبار منه ، وقتی دلم از کسی بگیره و دلم رو گسی بلرزونه حتی اگه باد تو گوشم ناملایم بوزه مطمئنم که پدرم مقتدرانه جلوی اونا می ایسته و دوباره قلبم رو محکم میکنه . با وجود پدر مهربون و باصلابتم هیچ کس و هیچ چیز جرات لرزوندن قلبم رو نداره و هیچ چیز جز ناراحتی و نا آرومی من نمیتونه غرور محکمش رو بشکونه و اشکهای گرم...
24 ارديبهشت 1393

دندون پنجم و ششم فرشته کوچولوم خوش اومدی

عزیز دلم دندونهات مبارک امروز 18 اردیبهشت 93 صاحب دوتا دندون دیگه شدی . دوتا دندون جلوی لثه بالا که داشتی   حالا دوتا دندون دیگه کنار اون دو تا دندون داری یکی سمت راستشون و یکی سمت چپشون .الان 4 تا دندون از لثه بالا داری .دندون جدید سمت راست دندون پنجمت به حساب میاد چون یه کوچولو بیشتر  از دندون سمت چپی که دندون ششم شماست ، نیش زده.  قربون دندونهای نازت بشم من ....... مامان منتظر بقیه دندونهای شماست ایشالله بقیه  هم  بدون ناراحتی ودرد جوونه بزنن یه دنیا میبوسمت گلکم     ...
18 ارديبهشت 1393