آرمینا جون  آرمینا جون ، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

آرمینا جون دلیل زندگیمون

آرمینا خانم عاشق ماشین سواریه

  آرمینا جون وقت ماشین سواری یه حسی خوبی داره . بادقت همه جارو نگاه می کنه و باخودش میگه:   از اینجایی که من هستم تموم شهر معلومه: همیشه اگه خاله باشه من کجام؟ بغل خاله جونم:     ...
6 دی 1392

5 ماهگیت با همه شیرینی هاش تموم شد.

  شیرینم رفتی تو 6 ماه : مبارک باشه   شیرینم ، زیباترینم ، عزیزترینم ، برگ گلم : تو اولین یلدات، ماهگردت مبارک ها باد     یلدات و اولین روز زمستوینت مبارک گلم:         عزیزم این ماه قشنگتم سپری شد وای که چقدر زمان به سرعت سپری میشه و این لحظات ناب و زیبا بی تکرارند و من نگرانم که همه خاطرات شیرینت تو یادم نمونه برای همین مینویسم مینویسم از عشقت از زیباییت از دلبریهات و شیرین کاریهات:          عزیزم من قربون دست و پا...
1 دی 1392

واکسنهای آرمینا خانم

مامان برات بمیره که تحملت زیاده و تو سختیها و دردها مقاومی !عزیزم مامان طاقت درداتو نداره و از فکر کردن به اونها هم  وحشت داره . عزیزم یکی از چیزهایی که خیلی میترسم و حالا ترسم کمتر شده واکسناته.  خدارو شکر اذیت نشدی و تا حالا که دو بار واکسنت زدم مامان ماری زحمت کشید و با من اومد آخه مامان طاقت دیدن اشکها و درداتو نداره نمیتونه ببینه به پای خوشگل و نازت واکسن میزنه.بار اول که می بردیمت حسابی استرس داشتم بابا اکبر ما رو برد و رسوند و شما یه لباس بندی صورتی پوشیده بودی و تو راه خوابیده بودی و تو خواب بهت واکسن میزدن و من نگاه نکردم مامان ماری بردت داخل و پاتو نگه داشت و واکسن اول که بهت زدند صدات در نیومد برای واکسن سه گا...
1 دی 1392

گل نازم ماهگردت مبارک

آرمینا خانم 5 ماهگیش تموم شد: ماهگردت مبارک دختر قشنگم: اینم زرافه ای که بابا اکبرت برات خریده : مامان فدای نگات بشه که با تعجب به شمع های روشن کیک نگاه میکنی: عزیزم شب یلدا 5 ماهگیت تموم شد. ...
1 دی 1392

آرمینای کوشا

الهی مامان فدات بشه که وقتی رو شکم میخوابونیمت سعی میکنی سینه خیز جلوتر بری و چند میلیمتر بیشتر نمیتونی بری ولی تلاشت قابل تقدیره !این تلاشت وقتی بیشتر شد که 28 آذر مامان ماری ظرف هندونه رو جلوت گذاشت و تو به هر آب و آتیشی میزدی تا بتونی بگیریش برای شکمت خیلی تلاش میکنی شکمو ی مامان!!!! اینم چند نمونه از تلاشت: الهی مامان برات بمیره که اینقدر خوش خنده ای و تو سختی ها هم میخندی اینم قیافت پس از تلاش فراوان و حرکت چند میلیمتری: اینم  حالت استراحتت:مامان قربون پاهات که دو هفته است کف پاهاتو به هم میچسبونی و حسابی بالا میکشی:   ...
30 آذر 1392

آرمینای هندونه، .

 انار دونه دونه آرمینای هندونه، آرمینای دردونه ،آرمینا جون یه دونه: عزیزم 5 شنبه 29 آذر مامان ماری میخواست شب یلدا بگیره شمارو تو هندونه نشوندیم که برات میذارم گلم: قربونت برم که مثله هنرمندها رو فرش قرمز به دوربینها نگاه میکردی: ...
30 آذر 1392

هدیه بابا اکبرت برای اولین یلدات

عزیزم بابا اکبر خیلی دوست داره تو هم ارتباط خوبی باهاش داری و حسابی با بابام میخندی و ذوق میکنی . آخه تو هم میدونی که بابام مهربون ترین و بهترین بابای دنیاست. میبوسمش هزار بار بابا اکبرت برای شب یلدا برات یه دست لباس خوشگل و یه عروسک زرافه خرید. دستشون درد نکنه . انم عکس لباست که بهت خیلی میاد.(عکس زرافه رو پست بعدی میذارم): مبارکت باشه عسلکم! ...
30 آذر 1392