آرمینا جون  آرمینا جون ، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

آرمینا جون دلیل زندگیمون

پایان 16 ماهگی و ورود به 17 ماهگی

عزیزترینم   فرشته نازنینم   شکلات شیرینم   ماهگیت مبارک   عزیز دل مامان زبای من تو پایان دومین ماه پاییز 16 ماهه شدی و قدم گذاشتی تو 17 ماهگی تو این ماههی که گذشت بزرگ شدن ملموس و شیرین تر از هر شیرینی. عزیز دلم: دلم میخواد تمام زیبایی هایی بزرگ شدن رو و تغییرات دوست داشتنیت رو برای ابد تو ذهنم داشته باشم . آخ که چقدر شیرینی تو پاستیل خوشمزه من!   عزیز ترینم عاشقتم   خدای نازنینم هزاران بار شکر   ...
1 آذر 1393

دندون سیزدهم و چهاردهم فرشته کوچولو خوش اومدید

فرشته کوچولوی ما دردونه خونه ما عزیز ترینم : رویش دندونهای آسیابت مبارک   عزیزم باز هم با تاخیر جوونه زدن دندونهاتو بهت تبریک میگم بذار به حساب تنبلی مامانتو و شیطونیای خودت که هیچ وقتی برای من نمیذاره. روز 17آبان دندونهای آسیاب کوچولوی پایین دو طرف چپ و راست لثت( بغل دندونهای نیشت(که هنوز جوونه نزده)) جوونه زدن و خودنمایی کردن و الان که باتاخیر برات مینویسم حسابی بالا اومدن و خیلی هم خوشگلن. عزیز ترینم مبارکت باشه مادر ...
1 آذر 1393

عروسی عمو هانی

20 مهر عروسی عمو هانی شما بود  این عروسی اولین جشن عروسی بود که شرکت کردی   بعد از یه درگیری یه ماهه برای بهبودی چشم شما و ما (آخ که چه روزهای بدی بود و دست مامان ماری درد نکنه که نزدیک به یه ماه خونه زندگی و بابام رو ول کرد واز شما حسابی مراقبت کرد) بابام اومد دنبال ما و من و شما و مامان ماری رفتیم رشت و از اونجا رفتیم عروسی و شما تو راه رشت به چالوس با اینکه خوب خوابیدی اما چون عروسی شب بود حسابی خوابت میومدو مدام بد قلقی میکردی اما بعضی وقتها با صدای موزیک دست میزدی و میرقصیدی یه نیم ساعتی هم مامان ماری خوابوندت .بعد شام مامان ماری اینا رفتن رشت و سختیهای من شروع شد و شما مدام یا به من آویزون بودی و بغل هیچ کس نمی...
8 آبان 1393

بیماری ویروسی چشم مسری

عزیز دلم برات تو پستهای قبلی با عجله و غلط غلوط نوشته بودم که چشم راستت عفونت کرده بود . آخ که چه کشیدم مثل همه مریضیهای دیگه که دل هر مادری ریش ریش میشه دل من هم داغون بود. دقیقا 31 شهریور چشمت ورم کردو اشک آلود بود و من هم فکر کردم که مثل همه عفونتهای ساده چشم که هر نوزادی میگیره زودی خوب میشی امااین یکی از نوع بدش بود و فرق داشت . چشمت اشک خونی داشت و دیدنش زجر آور بود به خصوص که برای ریختن قطره همکاری نمیکردی. تا دو روز تشخیص بیماری چشم طول کشید و من مدام این دکتر اون دکتر میرفتم تا تشخیص دادند که یه ویروسه که با آبریزش بینی همراهه و واگیر دار هم هست و ممکنه اون چشم سالمت رو هم درگیر کنه سه روز مرخصd گرفتم و با 5 شنبه، جمعه که...
4 آبان 1393

دندون های یازدهم و دوازدهم فرشته کوچولو خوش اومدید

    عزیز دلم رویش دندونهای آسیابت مبارک عزیز دلم با تاخیر جوونه زدن دوتا دندون آسیاب بزرگ  رو بهت تبریک میگم دقیقا 17 مهر هر دو دندون  آسیاب چپ و راست فک بالا ،  تو دهنت خود نمایی کرد. مبارکت باشه عشقم   ...
4 آبان 1393

پایان 15 ماهگی و ورود به 16 ماهگی

  فرشته کوچولوی خونه ما   ماهگیت مبارک         عزیز دلم چه به سرعت جلوی چشممون بزرگ میشی !!!! آهسته تر دلبرکم . دلم میخواهد این لحظات زیبای با تو بودن دیرتر و لذت بخش تر و ماندگار تر سپری شود.   دوستت دارم نازنینه 15 ماهه ی من شکرت خدای مهربون من   ...
1 آبان 1393

کودکم: روزت مبارک

  کودک معصوم من روزت مبارک   کودکم:اگر تو نبودی، باران ها همه دلگیر می شدند و هیچ مادری عاشقانه زیر باران ها، بی چتر لبخند نمی زد. اگر تو نبودی، آسمان با همه حجم آبی اش، در چشم های همیشه خیس هر پدری، دلگیرتر از چهار دیواری کوچکی می شد که به زندانی کوچک بیش نمی ماند و  وجود نازنین تو دلیل ناامید نشدن پرورگارمان از آفرینش انسانهاست....   دخترکم همیشه باش. نه برای اینکه دیوانه‌وار دوستت دارم. نه برای اینکه عاشقت هستم؛ و نه حتی برای اینکه بودنم با بودنت پیوندی محکم دارد. همیشه باش در من وزندگی‌ام، تنها برای اینکه هیچ‌کس به تو و عشق تو  مانند نمی‌شود. ...
1 آبان 1393