آرمینا جون  آرمینا جون ، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

آرمینا جون دلیل زندگیمون

ماهی که گذشت و پیشرفتهای فرشته نازم

عزیز دلم ، یکی یه دونه قلبم ، این روزها خیلی فرصت نمیکنم وبلاگتو به روز کنم از بس که هزار ماشالله شیطون و وابسته شدی و یه لحظه نمیتونم غفلت کنم حتی نمیتونیم به گوشیم نگاه کنم یا با تلفن با کسی صحبت کنم . سریع مو بایل یا تلفن رو از دستم میگیری و تو سرامیک پرت میکنی . یعنی فقط به من توجه کن . به خاطر همین سعی میکنم تمام ساعاتی رو که باهاتم جبران کنم و تا جایی که امکان داره تلافی ساعات مهدت رو بکنم . حسابی به من سنجاقی ومدام تو بغلم داری شیر میخوری و یه لحظه از من کنده شی .گریه میکنی و بهانه میگیری.از لحظه ای که میام از مهد میگیرمت اجازه نمیدی سوار ماشین شیم . خودت رو، رو بغلم به یه طرف کج میخوابونی یعنی همینطورکه داری راه میری بهم ش...
1 آذر 1393

سفر به نمک آبرود خونه بابا محمد

عزیز دلم اواخر آبان ماه با اصرار من ،بابات 5 شنبه رو مرخصی گرفت و رفتیم نمک آبرود خونه مامان و باباشون . چقدر خوش گذشت به خصوص که تو دختر خوبی بودی و مثل زمان عروسی عمو هانیت اذیتم نکردی و با همه خوب بودی و بازی میکردی. به به چه هوایی بود و کلی خوش گذروندیم 5 شنبه شب هم  عمو هانیت مارو به خونشون دعوت کرد و  کلی اونجا خوش گذروندیم . خونشونو که خریده بودند تو شهسوار بود و خونه مرتب و تمیزی بود به خصوص که همه اثاثیه که جهیزیه بود نو نوار بود و مرتب و آدم کلی کیف میکرد. ایشالله خوشبخت بشن. حالا یه چند تا عکس با توضیحات عزیزکم: خونه بابا محمد و تلفن حرف زدن شما: قربونت برم که گوش رو برعکس گرفتی و همونطوری با زبون ...
1 آذر 1393

پایان 16 ماهگی و ورود به 17 ماهگی

عزیزترینم   فرشته نازنینم   شکلات شیرینم   ماهگیت مبارک   عزیز دل مامان زبای من تو پایان دومین ماه پاییز 16 ماهه شدی و قدم گذاشتی تو 17 ماهگی تو این ماههی که گذشت بزرگ شدن ملموس و شیرین تر از هر شیرینی. عزیز دلم: دلم میخواد تمام زیبایی هایی بزرگ شدن رو و تغییرات دوست داشتنیت رو برای ابد تو ذهنم داشته باشم . آخ که چقدر شیرینی تو پاستیل خوشمزه من!   عزیز ترینم عاشقتم   خدای نازنینم هزاران بار شکر   ...
1 آذر 1393

دندون سیزدهم و چهاردهم فرشته کوچولو خوش اومدید

فرشته کوچولوی ما دردونه خونه ما عزیز ترینم : رویش دندونهای آسیابت مبارک   عزیزم باز هم با تاخیر جوونه زدن دندونهاتو بهت تبریک میگم بذار به حساب تنبلی مامانتو و شیطونیای خودت که هیچ وقتی برای من نمیذاره. روز 17آبان دندونهای آسیاب کوچولوی پایین دو طرف چپ و راست لثت( بغل دندونهای نیشت(که هنوز جوونه نزده)) جوونه زدن و خودنمایی کردن و الان که باتاخیر برات مینویسم حسابی بالا اومدن و خیلی هم خوشگلن. عزیز ترینم مبارکت باشه مادر ...
1 آذر 1393
1