ماهی که گذشت و پیشرفتهای فرشته نازم
عزیز دلم ، یکی یه دونه قلبم ، این روزها خیلی فرصت نمیکنم وبلاگتو به روز کنم از بس که هزار ماشالله شیطون و وابسته شدی و یه لحظه نمیتونم غفلت کنم حتی نمیتونیم به گوشیم نگاه کنم یا با تلفن با کسی صحبت کنم . سریع مو بایل یا تلفن رو از دستم میگیری و تو سرامیک پرت میکنی . یعنی فقط به من توجه کن . به خاطر همین سعی میکنم تمام ساعاتی رو که باهاتم جبران کنم و تا جایی که امکان داره تلافی ساعات مهدت رو بکنم .
حسابی به من سنجاقی ومدام تو بغلم داری شیر میخوری و یه لحظه از من کنده شی .گریه میکنی و بهانه میگیری.از لحظه ای که میام از مهد میگیرمت اجازه نمیدی سوار ماشین شیم . خودت رو، رو بغلم به یه طرف کج میخوابونی یعنی همینطورکه داری راه میری بهم شیر بده. اصلا هم به بابات نگاه نمیکنی و بهت دست بزنه قیامت به پا میکنی تا یه فصل شیر بخوری و بعد به بابات بخندی.
خلاصه اعجوبه ای مادر ....اعجوبه
با همه این اوصافت پاستیل شیرینمی . با یه حرکت بانمکت تمام خستگیم از تنم بیرون میره .
امروز میخوام تا جایی که ذهنم یاریم بده از کارایی که بلدی و کارایی که میکنی برات بنویسم:
وقتی 10ماه و 16 روزت بود اولین کلمه رو گفتی و من با دست به لامپ اشاره کردم و گفتم برق. چند بار که گفتم تو هم آروم تکرار کردی بق.از اون موقع میگم برق کو نشونمون میدی.
میگیم دستها بالا دستاتو بالا میدی و پا ها بالا پاتوبالا میکنی و میگم دماغ کو نشون میدی و چشم کو نشون میدی .
بازی کلاغ پر رو بلدی و تا میگیم کلاغ ؟ میگی در . میگیم 1.2 و دو تا دستاتو میدی بالا و میگی ده یعنی سه.سیب رو هم میگی سی. ازت میپرسیم هاپو چی میگه میگی آپ و بعبعی چی میگه میگی ب.
لی لی حوضک رو هم خیلی دوست داری تا برات میخونم انگشت اشارتو به کف دستت میچرخونی و انگشتات تا میکنی . و برای خودت به زبون خودت شعر رو تکرار میکنی . خیلی بانمک برای خودت حرف میزنی و کف دستاتو بالا پایین میکنی و تکون میدی و راه میری .
مدام دوست داری تقلید کنی و هر شعر و آهنگیو که بخونیم میخوای به زبون خودت تکرار کنی .
هر چیزی که بهت میگیم متوجه میشی و انجام میدی و عاشق حموم و آبی . مدام تو کابینتهایی و از دستت همه جا رو بستیم و چسب کاری کردیم . اما این روزها میتونی بازشون کنی ولی تا صدات میکنیم آرمینا کجایی ؟میدو ئی میای و به ما میخندی و میگی دا. عاشق دالی بازی هستی. البته تو اتاقها تا زمانی هستی که ماباشیم . زود میای پیشم . گاهی وقتها یه سری وسایل رو از جاشون برمیداری و یه گوشه ای تو سطل زباله اتاقها . یاسبد تو اتاق میذاری . یه مدتی از اون وسیله بیخبریم تا خودت میاری و بهمون میدیش یا خودمون اتفاقی پیداش میکنیم .
تا یه آهنگ میشنوی حتی آروم شروع میکنی به دست زدن و رقصیدن . دستاتو بالا ی سرت میگیری و از مچ میچرخونیشونو و خودت هم میچرخی . عاشق رقصیدنتم من . تو ایام محرم هم که سینه زنی رو از تلویزیون دیدی یاد گرفتی و سینه میزدی.
وسایل خونه که از دستت شاکین از رو دستم نگاه کردی و یاد گرفتی و مدام میری ماشین لباسشویی رو روشن و خاموش میکنی تا در ماشین ظرفشویی رو باز میکنیم ظرف بذاریم میدوئی میای و میخوای با آبی که توشه بازی کنی و اگه اولش باشه و خشک باشه میری رو درش میشینی. جرات نداریم در یخچال رو باز کنیم در هر شرایطی باشی میدوئی میای و میری توش و در رو نزدیک به خودت میبندی و محکم نگهش میداری و توش میمونی و اون زبون بسته هم مدام بوق میزنه و وای به حالی که بخوایم بهت نزدیک شیم سریع داد و هوار میکنی و با دستت مارو عقب میزنی و با استرس این پا اون پا میکنی و پاتو به زمین میکوبی . همیشه وقتی میخوای لج کنی رو پاهات درجا میزنی و اگه نشسته باشی با گریه به حالت قهر، یه کم عقب تر میری و میشینی و گریه میکنی و اونم چه اشکهای درشتی میریزی و غش و ضعف میکنی.اتو رو هرجا و خونه هر کی ببینی برمیداری و تا یه جایی میاری و بعد شروع میکنی به اتو کشیدن.
نزدیک رادیاتور میشی و دستت رو آروم بهش میزنی و لباتو غنچه میکنی و ابروهاتو بالا میدی و میگی اوووف.
وقتی به چیزی نباید دست بزنی مارو نگاه میکنی و ما سرمون رو تکون میدیم میگی اوووف و بعد ما انگشت اشارمون رو تکون میدیم و میگیم نه تو هم همین کار رو میکنی . ولی باز دست میزنی وقتی مثلا فیش آنتن تلویزیون رو در میاری ما میگیم وای چیکار کردی حسابی هل میشی و فیش آنتن رو پرت میکنی و فرار میکنی . یا یه چیزی تو دستته میخوایم ازت بگیریم میدوئی و ماهم پشت سرت میایم و تو در حال دویدن اون وسیله رو پرت میکنی و میندازی زمین و فرار میکنی .بعضی وقتها هم پشت دستمون میزنیم و سرمون رو تکون میدیم و تو هم همینکار رو خیلی بانمک انجام میدی.
عاشق تقلید کردنی مثلا من غذا درست میکنم میری قابلمه و دیگ میاری و بهت یه ملاقه هم میدم و شروع به هم زدن میکنی بعد میای بغل گاز و خودت رو کش میدی و ملاقه رو به گاز میچسبونی و هم میزنی . فدات شم که میخوای غذا درست کنی . وقتی هم که کف سرامیک رو تمیز میکنم . نگاه میکنی یه وقتهایی لباسی، پارچه ای پیدا کنی باهاش کف زمین رو پاک میکنی.
تو خونه هر وقت تابتو میبینی و یاد شعر تاب تاب میوفتی و میگی تا، تا ،ادا نا، و بقیشو دیگه در هم بر هم به زبون خودت میخونی . یه چیزی بخوای میگی ب، ب، یعنی بده و به آب که عاشقشی چه بخوری چه بازی کنی میگی aba و پشت هم میگی ba . تلفن یا موبایل رو میگیری دستت و سرت رو خم میکنی و میگی a ینی الو و به زبون خودت حرف میزنی تا صدای زنگ موبایل یا تلفن رو میشنوی دنبالش میگردی و اگه پیدا کنی به ما میدی تا جواب بدیم.
بوس کردن رو هم یاد گرفتی و من عاشقتم . چند وقت پیش سرم تو موبایلم بود و تو گوشه مبل داشتی با اسباب بازیهات بازی میکردی و من با گوشه چشم میدیدمت . چند ثانیه وایستادی منو نگاه کردی و گفتی ma ma و همینطور تکرار کردی و صورت کوچولو و گردت رو خم کردی رو صورتم و یه خنده ناز رو کل صورتت داشتی و لپمو بووس کردی . عزیز دلم، دلم پر کشید و بغلت کردم و بوسه بارونت کردم کلی غبغبت رو بوسیدم و بوییدم و تو هم کلی لذت بردی . نمیدونی چقدر درآغوش کشیدنت خواستنیه . الان چند وقته بوسیدن رو یاد گرفتی و بووس میفرستی و وقتی میخوای لپمون ببوسی البته به روش خودت : لباتو باز کنی و صدا دار یه میک بلند میزنی که لپمون خیس میشه و دلمون غش میره. دیگه اینکه که دیگه ذهنم یاری نمیده . خلاصه عشق خودمی . و هرچی ازت بگم کم گفتم عروسکم:
یه سری عکس از متفرقه های این ماه :
بوی ماه مدرسه :
این کوله رو دایی امید برات از کیش آورده:
حموم و شیطونیهای شما وروجک:
اداره مامان آرزو و شیطونیات:
خیره به جاروی خدماتی بودی و اجازه نمیدادی همکارم از در بیاد تو:
اینم اولین اثر هنریت رو میز اتو، با خودکار همه جا خط کشیدی:
پیکاسو من: رو صورتتم خط کشیدی
پارکینگ مرکز خرید میلاد نور :
یه جا بند نمیشی که یه عکس واضح ازت بگیرم:
شما و یه نی نی دیگه دنبال هاپو:
دایی و خاله و شما که همچنان چشت دنباله هاپو:
تو رستوران تازه تاسیس ژنوا و شما ک عاشق پیتزایی:
دنیای منی عسلم، دوستت دارم
خدایا برای دنیای قشنگی که به من دادی شکر: