فرحزاد ویادآوری خاطره قشنگ همراهی تو
عزیزم دیروز 30 مرداد رفتیم فرحزاد و کلی به ما خوش گذشت و شما پرنسس مامان کلی از این گردش لذت بردی اما مامان آرزوت رو ابرها بود آخه دیشب خاطره یکسال پیش مدام جلوی چشمم بود پارسال که من و شما دو روح و جسم تو یه بدن بودیم اومده بودیم رستوران صحرا فرحزاد . پارسال هم مثل دیشب دایی و خاله و زن دایی و یه دوست خانوادگیمون هم با ما بودند . البته امسال با این تفاوت که دوست خانوادگیمون نبودن و شما هم دیگه حضور خارجی داشتی و پیش ما بودی . دیشب تمام خاطرات شیرین پارسال برام زنده شد و قتی تمام جزئیات سال پیش حتی تعداد حرکتهات یادم میومد قند تو دلم آب میشد یه حس عجیب و زیبا و شادی داشتم که نگو....و
چقدر خدا رو شاکرم که حالا حضور شادت رو کنار خودم احساس میکنم
اینم شما پرنسس مامان در حال انتخاب غذا:
این روزها عکس گرفتن از شما از بس که یه جا بند نمیشی از هر کاری سخت تره:
دوستت دارم وروجکممممممممم