گوشواره طلا
عزیز دل مامان دختر قشنگم الان 4 روز میشه که مریضی بیرون روی داری بعضی وقتها بالا میاری آبریزش بینی هم که یه هفته میشه داری
دیروز مربی مهدت میگفت صبح یه کوچولو بالاآوردی و بی اشتهایی اما من اومده بودم شیر مامانی رو خوردی ساعت 2 از مهد گرفتمت بردمت خونه و من و شما رفتیم پیش دکترت و دکترت گفت سرما خوردی و شاید برای دندونته که بیرون روی داری بهت دارو داد اما داروهاتو خوب نمی خوری امروز صبح هم دوبار بالا آوردی و بردمت حموم و الانم خوابی و من دلواپس و نگرانتم اگه بهتر نشدی بازم میبریمت دکتر . ایشالله زود زود خوب بشی پاره تنم. دختر قشنگم مواظب خودت باش مامان طاقت نداره
نیمه های شب که بیدار شدی داشتی بازی میکردی و من یکی از داروهاتو بهت دادم و متوجه شدم گوشواره میخی که دکتر تو گوشت گذاشته نیست صبح تو مهد هم از گوشت درآورده بودی و اومدم بهت شیر بدم مربیت به من گفت و منم خواستم خودشون دو باره تو گوشت بذارن آخه اصلا دلشو نداشتم . خلاصه ساعت 3 نصفه شب روز 5 شنبه 25 اردیبهشت مجبور شدیم یه کم زودتر گوشواره طلات رو که عید بابا امید برات خریده بود رو بذاریم . ترسیدم که سوراخ گوشت بسته شه از دست تو دخمل بلا. الان گوشواره های خودت تو گوشته . مبارکت باشه عزیزم . امیدوارم اذیتت نکنه .مدام با پمادی که دکتر دادن چربش میکنم و تکونش میدم .امروز صبح هم لنگه گوشواره گم شدت رو تو پذیرایی پیدا کردم . مثل اینکه شب درآوردیش و ما متوجه نشدیم .
زودتر خوب شو غنچه بهاری من .قلبم از دیدن مریضیت میگیره
دوست دارم اونم خیلی زیاااااااااااااااااااااااااااد