اولین غذاخوردن آرمینا خانم مبارک
شما هم غذا خوردی خوردی هوررررررررررررررررررا
سلام جوجه طلایی مامان . مامان خیلی برات خوشحاله آخه تو هم مثله ما میتونی غذا بخوری چقدر مامان و تو منتظر این لحظه باشکوه خوشمزه بودندبزرگ شدی گلم. از خدا ممنونم که بهم فرصت داد تا این روزو ببینم.
عزیزم امروز 4دی 1392 ساعت 12.43 دقیقه ظهر 2 قاشق فرنی رقیق خوردی نوش جوووووووووووووووونت عزیزم
مامان هم برات اولین فرنیتو پخت آردشم خودم درست کردم.
شماهم خوردیو حسابی کیف کردی بعدشم به خواب ناز رفتی
اینم عکسهات دلبرکم.
اینم فرنی شما توظرف غذات گلم:
پیش بندتو بستمو تو روروئک نشستیو کلی ذوق کردی و منتظر بودی .ای جووووووووووووونم:
اولش یه کوجولو اخم کردی بعدش کیف کردی: شما فرنی بدون شکر خوردی ولی دوستش داشتی:
قربون چشات که وقتی قاشق ازت دور میشد با چشات دنبالش میکردی:
نمیدونم چرا سرتو پایین میاوردی
اینجاهم یادگرفتی چطوری مثله خانوما غذا بخوری
بعدشم بازبون بی زبونی گفتی : خوب میخورم تپل شم ، مثله یه دست گل شم. بابام میگه، نوش جان ، خسته نباشه مامان.ههههههههههههههه
نوشششششششششش جووووووووووووونت مامانی