آرمینا جون  آرمینا جون ، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره

آرمینا جون دلیل زندگیمون

دومین روز نوشتن مامان آرزو

1391/11/1 19:52
نویسنده : مامان آرزو
413 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسلم ،سلام امیدم ،سلام همه رویای مامان ،سلام نفسم. شبت بخیر. امشب مامان آرزو خیلی خوشحاله که دو تا از مامانای دیگه واسش نظر فرستادن هووووورا هورادیشب اینترنت مامان قطع بود نتونست برات چیزی بنویسه ولی امروز جبران میکنه. مامان دیروز واسه روز سه شنبه ساعت ٤ سونو تو نیاورون وقت گرفت.آخه میخوام صدای قلب کوشولوتو بشنوم خیلی بیقرارم دلم تاپ تاپ میزنه که سه شنبه از راه برسه.امروزم حال مامانی بهتربود و سرکار سرحال بود.همینکه بالا نیاوردم یه دنیا ارزش داره(خداروشکر) راستی امروز خاله المیرا خاله خوشکلت زنگ زده بود حسابی از دست ارباب رجوع ها عصبانی بودعصبانییه خاله چشم سبز که مثله پیشی ها همه رو چنگول میگیره.مامان آرزوتم بهش گفت که سه شنبه بیاد البته گمون نکنم بیاد چون اون اغلب روزا تا ساعت ٦ سر کار میمونه .بهم گفت هروقت بیام پیشت از فرصت استفاده کن و حسابی به من نگاه کن تا بچت مثله من خوشگل شه.ولی من گفتم خوشگل شه ولی مثله خالش عصبی باشه چه فایده داره ؟سوال(ولی خودمونیم خالت و داییت حسابی با چشای سبزشون خوشگلن من از خدامه مثله خالت شی ولی سلامتیت برام از همه چیز مهمتره)چشمکبابا امید با دایی امید رفتن یادگار امام تا موهاشونو خوشگل کنن الانم دارم تنهایی برات مینوسم عزیزم تنهایی که نه توی عسلی هم بامنی. امروز به خاله المیرا گفتم که برات وبلاگ ساختم گفت منم بیام برای کوشولومون متن بنویسم. وای که خاله لوست چقدر خودشو واست لوس کنه ولی نمی دونه که شما چقدر ناز داری ؟لبخندببخشید گلم که سایتت خوشگل نیست آخه مامان تنبلت هنوز کار با وبلاگ جدیدو یادنگرفته !ببخشید جیگیرم . شرمندهخجالتامروز که یکشنبه اول بهمن نود و یکه شما ٢ماه و ١١ روز(٩ هفته و چهار روزتونه). خداکنه روزها زودتر بگذره فرشه کوچولوی مامان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)