آرمینا جون  آرمینا جون ، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره

آرمینا جون دلیل زندگیمون

امون از دست استامینوفن و واکسن 6 ماهگیت

1392/11/5 17:26
نویسنده : مامان آرزو
348 بازدید
اشتراک گذاری

دختر قشنگم واکسن 6 ماهگیت رو زدی و روز اول تا وقتی استا مینوفن خوردی تب نکردی .ولی امان از این بد مزاجیت.وقتی استا مینوفن رو برای بار دوم خوردی یه اوغ بلند زدی و من ترسیدم که بالا میاری مثل آدم بزرگها اوغ زدی و 4 ساعت بعدش که بهت دادم با کلی ناراحتی خوردی و خوابیدی بعد1 ساعت با گریه از خواب بیدارشدی گریه کردی و سرفه میکردی و یهو اوغ زدی و استفراغ زدی سبزمنم داشتم زهره ترک میشدی حسابی ترسیده بودم برت گردوندم که خدای نکرده خفه نشی و الهی مامان برات بمیره حسابی وحشت کرده بودی شیر از دماغت زده بود بیرون و به شدت دست و پاهات رو تکون میدادی و نمیذاشتی صورتت رو پاک کنم ، بلافاصله رنگت پرید منم تنها  بودم دلم برات کباب شد و اشکم دراومد صورتت رو شستم و لباست رو عوض کردم و تشک و عروسک زرافتم کثیف شد. بعد 5 دقیقه دوباره استفراغ زدی و بازم لباستو عوض کردم الهی   همیشه  هر چی درد وبلا داری مامان به جات داشته باشه  و شما اذیت نشی . ای جونم با اون جثه کوچیکت مثل آدم بزرگها استفراغ میزدی و هی اوغت میگرفت اما چیزی بالا نمیاوردی و دلت خالی شده بود و خلاصه  بازم با تعویض لباسات یه بار دیگه هم بالا آوردی این بار دلت خالی بود و کمی زردآب بود .خواستم بهت شیر بدم . الهی مامان برات بمیره اشتهاشو برای اولین بار نداشتی و فقط  تو دهنت نگه داشتی و خوابیدی و کم کم رنگت بهتر شد منم دیگه بهت استامینوفن ندادم و بابات اومد و باز هم آخرین قطرات شیر رو هم بالا آوردی و سرحال شدی و من حسابی خوشحال شدم و به بابات گفتم اینم به تو رفته یه چیز بدمزه رو نمیتونه تحمل کنه و  بالا میاره. شب دیگه سر حال بودی و  دیگه شیر خوردی و شب خوابیدی اما چون استامینوفن نخورده بودی یه درجه تب داشتی بدنت خنک بود اما کف پاهات و دستات داغ بود ولی سرحال بودی و  منم پاشویت کردم و حوله و یخ رو پات گذاشتم و چند دقیقه خنک میشد اما  دوباره تب میکردی تا ساعت 4.5 صبح همینطوری بودی که بعد دل به دریا زدم و گفتم به قطره استامینوفنت آب و شکر اضافه کنم تا نفهمی  و اوغ نزنی ،مامان فدای هوشت بشه که وقتی قاشق داروت رو از  اون روز تا الان میبینی دهنتو کیپ میکنی ولی مامان از تو زرنگ تره وهردفعه با قاشق متفاوت بهت دارو میدهخندهقهقههبه هرحال استامینوفنو دادمو و  از تلخیش کم شده بود و حالتو بهم نزد و تبت اومد پایین و دیگه تب نکردی   و مامان تا صبح بیدار بود و دلواپس شما . آخ که از بی حالیت مامان هلاک شداوهخدارو شکر ادات فقط رو استامینوفنه و بقیه داروها مثل آ.د  و آهن رو بی دغدغه میخوره. تو دختر خوبی هستی عسیسمقلب قربونت بشم میدونم که دست خودت نبود و  تلخیش حالتو بهم میزد کاش از اول با آب مخلوطش میکردم.دیگه برام تجربه شد که تو هم مثل بابات یه چیز تلخ دلتو بهم میریزنه. ولی خدارو شکر به خیر گذشت.ماچ

خدایا هزاران بار شکرت که منو  هیچ وقت تنها نمیذاری...........

 

عزیزم یادت باشه مامان برات میمیره..........همیشه سالم باش عزیزمقلب

منم که دلم نمیاد برات عکس نذارم:

عطر تو، این اتاقو پر کرده،

 این هوا ،اون هوای سابق نیست

(عزیزم باتو حال و هوای خونمون عوض شده):

بخند که زندگی بدون لبخندت نازیباست:جیگرتو مامانیقلب

مامان قربون نگاه کنجکاوت بشه:

خاله المیرات دستبندشو گذاشت تو پات و ازت عکس گرفت ، چقدر این دستبند وقتی تو پای ناز تو هست قشنگ میشهنیشخند:

 

 حالا بهتر شد الان با عکسهای قشنگت  پستت قشنگ شد.ماچ

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

اعظم مامان هلیا
7 بهمن 92 9:32
جوننننننننننم عزیززم خداروشکر واکسنات به سلامتی تموم شد تا یکسالگی که اصلا واکسنش دردو تب نداره انشااله هیچوقت دردو ناراحتی نداشته باشی ناناز خاله با این عکسای خوشملت.
مامان آرزو
پاسخ
راست میگید خاله آمپول اسالگی درد نداره؟ چقدر خوشحالم که استامینوفن بد مزه رو نمیخورمآخیییییییش مرسی خاله مهربونم که با نظراتون وبمو خوشگل میکنید.
سونیا مامان محد امین جون
7 بهمن 92 11:48
خوشمزه خاله سلام الهی برات بمیرم که مجبوری با سن کمت این همه داروی مزخرف بخوری و بعدش حالت بهم بخوره اما قربونت برم من این دارو هارو مامان مجبوره بده شما میل کنی تا درد نکشی تب نکنی پس خوشگل خاله بیخیال باش و چشای نازتو ببند و تند قورت بده بره پایین الهی همیشه سالم باشی و مامان وبابا بهت افتخار کنن میبوسمت یه عالمه هر چی بوس بدی بازم کمه
مامان آرزو
پاسخ
خدا نکنه خاله جووون ایشاللله 100000000000 سال زنده باشید البته با همه عزیزانتون. دعاهاتون خیلی قشنگ و خالصانه است ایشالله هرچی خوبی و خوشبختیه نصیب همه آدمها به خصوص شما و پسمل خوشمزتون بشه.الههههههههی آمییییییین
سونیا مامان محد امین جون
7 بهمن 92 11:54
بخورمت تو رو خوشمزه خاله دستبند خاله چه به پای خوشگلت میاد عزیزم به مامان بگو یه خلخال خوشگل طلا برات بخره تا اون پاهای خوشگلت رو خوشگل تر کنه الهی چشم حسود و بخیل و بد نظر از عزیز خاله دور باشه الهی آمین
مامان آرزو
پاسخ
مرسی خاله جونم تا وقتی دعاهای خیر خواهانه شما هست من دیگه چشمی به منو آسیب نمیزنه.تازه از مهربونی و دید قشنگتونه که منو قشنگ میبینید.دوستون دارم هزارتا خدا محمد امین ناز و خوشگل شما رو برامون حفظ کنه مگه ینکه شما به فکر من باشید و بهشون یادآوری کنید وگرنه این مامان و بابام انگار نه انگار که مخملم. مرسی که برام نظرهای قشنگ میذارید.دوستتون دارم