آرمینا جون  آرمینا جون ، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره

آرمینا جون دلیل زندگیمون

مامان آرزو وجود کوچولوتو احساس کرد.

1392/1/31 19:40
نویسنده : مامان آرزو
611 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر قشنگم و سلام عزیزترینم.مامان قربون اون دست و پای قشنگت بره.عزیز دل مامانی ،مامان برای اولین بار به طور واضح حرکتت رو احساس کرد. با اون دست و پاهای کوچولوت به مامانت ضربه زدی و دل مامان ضعف رفت.بغل فرشته کوچولومفرشته دلم میخواست دست و پای کوچولوتو بگیرم و ببوسم. آخ که چقدر برای دیدنت بی تابم .لحظه ها رو می شمارم تا تو بیای تو بغلم. عزیزم مامان خیلی دوستت داره. بابایی که می پرستتت. دیروز بابا امید می گفت :دوست دارم هرچه زودتر بیاد  ببینم چه شکلیه؟ منم گفتم خب دوست داری چه شکلی باشه ؟ بابات گفت: دوست دارم شکل مامانش باشه خوشگل و مهربون وپاک . آخ که بابا امیدت با این همه لطفش چقدر مامان آرزوتو شرمنده میکنهخجالت ولی من دوست دارم که اول از همه سالم باشیو بعد خدا به قلب مامانی نگاه کنه و مثل بابات سفید و مهربون باشی . موهای لخت مامانو  تیپ باباتو داشته باشی چشمات یا به من بره یا به خاله المیرات .بینیتم مثه من باشه .چشمک میبینی گلم چه سفارشاتی به خدا میکنم. خیال باطلاما عزیزم هرشکلی که باشی دوست دارمو امیدوارم خوشبخت و سالم باشی.عزیزم به تو که فکر می کنم همه چیزو فراموش میکنم .چقدر از فکر کردن به تو لذت می برم ! هرچقدر به تو فکر میکنم بیشتر به عظمت خدا پی میبرمو دلم حسابی برات تنگ میشه.همش به خودم میگم دخترم تو دلم تنهاست و کاش پیشم بود و نیازهاشو بهم میگفت اما خوب که فکر میکنم میبینم که تو اصلا تنها نیستی و خدای مهربونتو داری و مطمئنم که تو فرشته کوچولو از همه بیشتر به خدا نزدیکی و برای همین ازت میخوام پیش خدات برای همه ما دعا کنی .دعا کنی تا همه انسانه شاد و خوشحال و سالم باشن. خلاصه گل قشنگم با این فکرها و صحبتها روزامو سپری میکنم تا بیای پیشم. مواظب خودت باش و بوس فرشته کوچولومقلبماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)