مامان آرزو وجود کوچولوتو احساس کرد.
سلام دختر قشنگم و سلام عزیزترینم.مامان قربون اون دست و پای قشنگت بره.عزیز دل مامانی ،مامان برای اولین بار به طور واضح حرکتت رو احساس کرد. با اون دست و پاهای کوچولوت به مامانت ضربه زدی و دل مامان ضعف رفت. فرشته کوچولوم دلم میخواست دست و پای کوچولوتو بگیرم و ببوسم. آخ که چقدر برای دیدنت بی تابم .لحظه ها رو می شمارم تا تو بیای تو بغلم. عزیزم مامان خیلی دوستت داره. بابایی که می پرستتت. دیروز بابا امید می گفت :دوست دارم هرچه زودتر بیاد ببینم چه شکلیه؟ منم گفتم خب دوست داری چه شکلی باشه ؟ بابات گفت: دوست دارم شکل مامانش باشه خوشگل و مهربون وپاک . آخ که بابا امیدت با این همه لطفش چقدر مامان آرزوتو شرمنده میکنه ولی من دوست دارم که اول از همه سالم باشیو بعد خدا به قلب مامانی نگاه کنه و مثل بابات سفید و مهربون باشی . موهای لخت مامانو تیپ باباتو داشته باشی چشمات یا به من بره یا به خاله المیرات .بینیتم مثه من باشه . میبینی گلم چه سفارشاتی به خدا میکنم. اما عزیزم هرشکلی که باشی دوست دارمو امیدوارم خوشبخت و سالم باشی.عزیزم به تو که فکر می کنم همه چیزو فراموش میکنم .چقدر از فکر کردن به تو لذت می برم ! هرچقدر به تو فکر میکنم بیشتر به عظمت خدا پی میبرمو دلم حسابی برات تنگ میشه.همش به خودم میگم دخترم تو دلم تنهاست و کاش پیشم بود و نیازهاشو بهم میگفت اما خوب که فکر میکنم میبینم که تو اصلا تنها نیستی و خدای مهربونتو داری و مطمئنم که تو فرشته کوچولو از همه بیشتر به خدا نزدیکی و برای همین ازت میخوام پیش خدات برای همه ما دعا کنی .دعا کنی تا همه انسانه شاد و خوشحال و سالم باشن. خلاصه گل قشنگم با این فکرها و صحبتها روزامو سپری میکنم تا بیای پیشم. مواظب خودت باش و بوس فرشته کوچولوم