آرمینا جون  آرمینا جون ، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره

آرمینا جون دلیل زندگیمون

یه اتفاق وحشتناک

1392/12/3 17:49
نویسنده : مامان آرزو
555 بازدید
اشتراک گذاری

دختر قشنگم دیشب مهمون داشتیم خاله فرشته ی  بابا امید با 2 تا خواهرشوهرشون اومدن خونه ما و هدیه دنیا اومدنت رو دادند و ما رو  شرمنده کردند و ایشالله برای تولد پسر شون امیر رضا جبران کنیم (البته اومده بودند برای عروسی یکی از اقوامشون که لطف کردند و یه سری هم به ما زدند) و امروز صبح هم به سمت شمال حرکت کردند. خیلی خوش گذشت و شما هم با امیر رضا و پسر عمه ش محمد حسابی بازی کردی و میخندیدی و بهت خوش گذشت ولی امروز اتفاق بدی افتاد ولی خدارو هزار بار شکر به خیر گذشت. امروز ساعت 2 بعداز ظهر شما خودتو کثیف کردی و به شدت هم خوابت میومد و نقاتو یکسره کرده بودی و اومدی بغلم و با هم رفتیم اتاق و پوشکتو با حولتو برداشتم که پام به تخت پارک شما گیر کردو با دوتا زانو  زمین خوردم .صحنه وحشتناکی بود استرسنگرانمحکم گرفته بودمت ولی چون به شدت زمین خوردم دستم باز شد تو هم که ناز نازی... فکر کردی کسی تو رو زده و یکه خوردی و  گریه کردی منم بدون اینکه به دردم فکر کنم بلافاصله تو رو بغل کردم و همه جاتو معاینه کردم که خیالم راحت شه ولی تو ترسیده بودی و دیگه نقت قطع نشد و من هم وحشت زده خدا رو شکر میکردم و یا ابوالفضل میگفتم  و نگاه میکردم ببینم اشک میریزی یا نه اما خداروشکر معلوم بود فقط ترسیدی. با اینکه بهت شیر میدادم اما بازم نق میزدی و گریه بدون اشک میکردی و دلم برات خیلی سوخت و نازتو میکشیدمو تو هم با ناز کشیدن من بیشتر گریه میکردی . مامان فدات بشه که ترسیدی . چون عاشق آبی گفتم بشورمت شاید آروم بشی و ولی همچنان که گریه میکردی  و نق میزدی میخواستی شامپورو همبرداری و خیلی بانمک بود تو اون حال هم دست از فضولی برنمیداشتی . مامان فدای معصومیتت بشه عزیزم .بعد هم با گریه شیر خوردی و خوابیدی و 10 دقیقه دیگه بیدار شدی با پاهات بازی کردی و به من خندیدی این خندت به من عمری دوباره داد عزیزم. خدا رو شکر به خیر گذشت و تو توی  دستم بودی و بهت ضربه ای وارد نشد . خدا رو هزار بار شکر . الان هم زانوهام و مچ پام درد میکنه ولی چون خداروشکر به تو آسیبی نرسیده اصلا برام مهم نیست . خدا رو هزار بار شکر .عزیزم قول میدم از این به بعد بیشتر مراقب باشم و از خدا ممنونم که به تو سالم و خوشحالی . ایشالله همه اتفاقهای بد و درد و بلا ازت دور باشه دختر نازنینم.قلب

دوستت دارم یه دنیااااااااا

خدایاااااا شکرت ، شکرت ،شکرت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان ارمیتا
4 اسفند 92 1:33
خوشگل خانمی خیلی نازی ببخش بدون اجازه لینکتون کردم خاله اخه خیلی نازی به وب منم سربزن دختر منم ارمیتاست
مامان آرزو
پاسخ
ممنون خاله جوون خواهش میکنم باعث افتخار منه . نانانم با افتخار شمارو لینک کرد .
مامان هلیا
4 اسفند 92 10:16
عزیزززززززززززم الهی چه دخملی چقد ناز داره مامانی میدونم همیشه خیلی مراقب آرمینا خوشگله ای اتفاق میفته دیگه ولی بازم خدارو شکر چیزی نشد . اینم یه عالمه بوس واسه تو دخمل خوشگلو نازنازی .
مامان آرزو
پاسخ
سلام ممنون اعظم جوون . بازم بی احتیاطی کردم ولی از دعاهای خیرتون خدا رو شکر چیزی نشد هلیا خانم ناز نازی رو برام ببوسید یه عالمه
ساناز
4 اسفند 92 13:39
سلام . ممنون از حضورت عزيزم اي بابا خدا بلاها رو دور كنه ..منم يه بار كه متينم چند ماهه بود تو فروشگاه پام ليز خورد خدا رو شكر خودمو جمع كردم .. بالاخره خدا حافظ اين فرشته هاي زميني ماست ديگه
مامان آرزو
پاسخ
سلام ممنونم از لطف و دعای خوبتون بله واقعا خیلی بده و خداروشکر که خدا مراقب فرشته هاشه. خدا پسمل نازتونو براتون حفظ کنه.
سونیا مامان محمد امین
5 اسفند 92 22:07
الهی بگردم خدا رحم کرده اما خوشگل خاله هیچ وقت نترس اخه عزیزم شما نی نی ها 2تا نگهبان بزرگدارین اول خدا که روحش رو تو جسم شما دمیده و دوم مامانا که خون شون رو جسمشون رو به شما هدیه دادن پس خوشگلم یادت باشه گل چهره ی خاله نترس و به اون دل کوچولوی جوجه ای خودت ترس راه نده بوس بوس بوس 10000000000000000000تا ارزو جونم سلام خدا رو شکر که ارمینا طوریش نیست اما میدونم تا چند روز ضربان قلب شما رو 1000میمونه اما نترس و مراقب خودتون هم باشین
مامان آرزو
پاسخ
سلام خاله جون آخ خیلی خیلی تلسیدم خاله جوونمچشم سعی میکنم یه کوچولو شجاع باشم و دوستون دارم سلام سونیا جون آخ گفتی . مزه قلبمو تو دهنم احساس میکردم به خدا بعد چند دقیقه گفتم بمیرم برای دل سوونیا جوون اون لحظه که پسمل نازشزمین خورد چی کشید حال محمد امین جان چطوره؟. ایشالله بهتر بشه . خاله براش بمیره که اینقدر براش سخته. عزیزم محمد امین رو بام ببوس
مامان خانمی
6 اسفند 92 21:37
سلام عزیزم خدانگهداره این کوچولوی شیرینتون رو.
مامان آرزو
پاسخ
مرسی عزیزم خیلی لطف دارید
مامان حنانه
9 اسفند 92 19:41
ای جانم خاله فداش دختره و نازش دیگه انشالله همیشه خدا نگهش میداره
مامان آرزو
پاسخ
سلام خدا نکنه ختاله جوون. خدا نگهدار شما و حنانه نازمون هم باشه