سفر آنتالیا و روز اول
گل بهار مامان، دختر عزیزتر از جانم: الان ساعت 10 شب به وقت آنتالیاست که دارم برات از خاطرات سفر آنتالیا میگم. برای نوشتن مطالب مجبورم بیام لابی هتل . الان شما تو کالسکتون پیش من خوابیدی و دایی و زن داییتون تو هتل طبقه 2 اتاق 1218 خوابیدن و بابا امید و خاله المیرا جوون شما هم طبقه بالا تو بار و دیسکو شو و رقص تماشا میکنن .
عزیزم ما ساعت 4 صبح روز 6 فروردین به قصد آنتالیا پرواز داشتیم که ساعت 12 از خونه با ماشینهای خودمون حرکت کردیم و این 4 ساعت و انجام کارهاش خیلی خسته کننده بود و بابا امیدت حرف منو گوش نکردو کالسکتو با چمدونها تحویل داد هر چقدر گفتم لحظه پرواز تحویل بدیم گوش نکرد و شما هم به شدت مامانی و تو این چند ساعت رو دست من بودی و کمرت خسته شده بود و کلافه بودی که 1 ساعت قبل پرواز نمازخونه رو پدا مردم و اونجا شیر خوردی و کمی هم خوابیدی . ولی بدون تاخیر با پرواز ترک به مقصد آدنا 2.5 پرواز کردیم و چون از تهران به آنتالیا پرواز مستقیم نداریم یک توقف نیم ساعته تو شهرآدانا داشتیم که یعنی هواپیما به زمین نشست و ما نیم ساعت تو هواپیما نشستیم و بعد به سمت آنتالیا حرکت کردیم ما با پرواز ترک رفتیم که معطلیش فقط این نیم ساعت بود . فکر میکنم پروازهای ایران تو آدانا می شینه و مسافرین با اتوبوس به سمت آنتالیا میرن. مهماندارهای هواپیما خانمهای جوان و شیک و زیبا و البته بدون حجاب اسلامی بودند و پرواز راحتی بود اما عملا نخوابیده بودیم و شما هم خسته بودی و تمام راه رو خواب بودی مثل پروازهای دیگه تو راه خوابیدی و تا هواپیما نشست شما بیدار شدی:
اینجا تو خونه ، ساعت 11.5 شبه 6 فروردینه که آماده سفربودی:
اینجا تازه سوار هواپیما شدیم :
طول راه که خواب بودی و کمی هم خسته شده بودی:
اینم سند بیداری شما بعد از فرود هواپیما تو آنتالیا ساعت 6.5 صبح، آنتالیا 2.5 ساعتش از ایران عقب تره:
ما ساعت 6.5 صبح رسیدیم آنتالیا :
شما تو خروجی ترمینال و منتظر بودیم با اتوبوسهای تز(TEZ) تور بریم هتل:
ساعت 8.5 هم تو هتل میراژپارک (مجستی) کمر آنتالیا بودیم:
و چمدونها رو گذاشتیم و یه صبحونه عالی خوردیم .
تحمل نداری خاله المیرا غذاتو خنک کنه:
و ساعت 9.5 صبح هم اتاق هتلمون رو با ویو دریا و استخر و پارک آبی تحویل گرفتیم.
شما و بابا امید :
اتاق ما طبقه سوم با شماره 1354 . هر کاری کردیم با دایی اینات تو یه طبقه و کنار هم باشیم نشد.
آنتالیا هوا بسیار عالی و مطبوع بود . هوا گرم و خوبه و شما لباس گرم نمیپوشی. شهرش شبیه نمک آبرود ایرانه اما خیلی تمیزتر و بدون ترافیک . سرشار از آرامشه. از هتلمون راضی هستیم از لیدرها اصلا راضی نیستیم . همه چیز هتل هم رایگانه. خیلی برای استراحت جای خوبیه. خوشحالم که خاله المیرات اصرار کرد و عید اینجا هستیم.
اینم نمای آنتالیا تو راهه هتل ،البته از داخل اتوبوس در حال حرکت :
شما بغل دایی امید:
این مجسمه هم اونطرفش که تو دیدم نبود که عکسشو بگیرم تندیس شاه سابق با پدرشه :
روز اول بعد از کمی استراحت رفتیم ناهار خوردیم
شما تواتاق هتل البته اتاق دایی امید که شبیه اتاق ماهم هست-زیر چشم چپت رو هم با ناخنت زخمی کردی:
عصر هم محوطه هتل گردش و خوردن شام و خوش گذرونی و کنار ساحل غیره
زنبور کوچولوی مامان کنار گلها نشستی