روز مادر با مادرم 31/1/1392
مادر روسریت رابردار، تا ببینم بر شب موهایت،چند زمستان برف نشسته است ،
تا من به بهار رسیده ام.....
این قطعه تقدیم به مادر مهربونم:
مادر عزیزم :
تو را از آن روز كه بند بند وجودم به هستی تو بند بود ، از آن روزی كه طپش قلبت تنها صدای آرام بخش دوران تنهایی من بود. ازآن هنگام كه كار هر صبح و شام من شمردن نفس های پر مهرت بود ، می شناسم.
مادر مهربونم روزت مبارک
عزیزدلم امروز روز بزرگیه ، روز تنها فرشته ای که هرگز ازمهربونیش و معصومیتش کم نمیشه تنها فرشته ای که همیشه برای دیگریه تا برای خودش. و مقامش از فرشته بالاتره چون فرشته ذاتا نمیتونه بی رحم باشه ولی مادر انسانه ولی اختیاری همه وجودسش قلبه و من چقدر خوشحالم که امروز یکی از همون فرشته هام . و خیلی خیلی خوشحالم که مادر بالاتر از فرشته ام پیشمه و هم اینکه سایش بالا سرمه. گرچه من که با بارداری فقط 18 ماهه که مادرم ، اصلا با مادرم که با 30 سال و ماه با 9 ماه بارداری مارمه قابل مقایسه نیستم ، مادر برای داشتن و بالیدن من چه زجرها که نکشیدو چه خون دلها که نخورد.
عزیز دلم من دختر خوبی برای مادرم نبودم و نیستم و نخواهم بود اما اون قلب بزرگی داره و منو با همه بدیهام دوست داره و منو میبخشه. اینو خوب می دونم که مادرم بهترین مادر دنیاست. عزیزم امسال من خیلی خوشحالم چون الان که دارم این پست رو برات مینویسم مامان مهربونم از روز جمعه اومده و امروز تو این روز بزرگ پیشمه و میتونم دستای مهربونش رو ببوسم. مامان ماری مهربون از روز جمعه اومده تا فردا که میرم سر کار با شما بیاد مهد و اونجا بشینه تا شما عادت کنی .عزیزم به خاطر حضور مادرم دلم آرامش بیشتری داره و خیالم یه کمی راحت تره.مادر چه نعمتیه !!!!!!!
خدایا برای داشتن این نعمت بارزش ، مادر مهربونم:
هزاران بار به تعداد تپش قلب تمام مادرهایی که وجود داشته اند و دارند و خواهند داشت:
شکر ،شکر ،شکرت
خدایا قسم به بزرگیت :
هیچ بچه ای ، هیچ وقت مریضی مامانش رو نبینه.