آرمینا جون  آرمینا جون ، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره

آرمینا جون دلیل زندگیمون

9ماهگی

دختر نازنینم فرشته کوچولوی من ، هرچقدر بگم دوست دارم و از دوست داشتن تو بگم بازم تنونستم جنس و اندازه دوست داشتنت رو بگم ..... دختر 9 ماه و 27 روزه من . قشنگم هروز که میگذره شیرین تر و خواستنی تر و ملوس تر میشی . قشنگم امروز اومدم تا برات از پیشرفتهات و احوالاتت بگم و بگم که چقدر بزرگ و آبنباتی شدی . عزیزم دلبرکی شدی واسه خودت هرروز که میگذره دلم عاشق تر میشه . دیگه راحت   از این پهلو به این پهلو میشی تا بتونی وسایل دور از دسترس یا بالا سرت رو برداری.  از 12 اردیبهشت راحت غلت میزنی و حتی به پشت میخوابونمت خیلی سریع رو شکم برمیگردی رو دست و پاهات می ایستی و به من نگاه میکنی و همچنان تنبل خانم ناز مامان...
27 ارديبهشت 1393

گوشواره طلا

عزیز دل مامان دختر قشنگم الان 4 روز میشه که مریضی بیرون روی داری بعضی وقتها بالا میاری  آبریزش بینی هم که یه هفته میشه داری دیروز مربی مهدت میگفت صبح یه کوچولو بالاآوردی و بی اشتهایی اما من اومده بودم شیر مامانی رو خوردی ساعت 2 از مهد گرفتمت بردمت خونه و من و شما رفتیم پیش دکترت و دکترت گفت سرما خوردی و شاید برای دندونته که بیرون روی داری بهت دارو داد اما داروهاتو خوب نمی خوری امروز صبح هم دوبار بالا آوردی و بردمت حموم و الانم خوابی و من دلواپس و نگرانتم اگه بهتر نشدی بازم میبریمت دکتر . ایشالله زود زود خوب بشی پاره تنم. دختر قشنگم مواظب خودت باش مامان طاقت نداره نیمه های شب که بیدار شدی داشتی بازی میکردی و من یکی از دا...
25 ارديبهشت 1393

روز پدر مبارک

  پدرم همه زندگی منه از هستیه اونه که من هستم و امیدوارم همیشه سالم باشه و سایش ازسرم کم نشه و از خداوند مهربونم ممنونم که این نعمت بزرگ رو برام نگه داشته و امیدوارم 150 سال دیگه هم همینطور جوون و استوار زنده باشه. عزیزم پدرم تکیه گاه محکم زندگیمه .پدرم تنها کسیه که در تمام ناملایمات زندگی سپر بلای منه . پدرم تمام ارزش و اعتبار منه ، وقتی دلم از کسی بگیره و دلم رو گسی بلرزونه حتی اگه باد تو گوشم ناملایم بوزه مطمئنم که پدرم مقتدرانه جلوی اونا می ایسته و دوباره قلبم رو محکم میکنه . با وجود پدر مهربون و باصلابتم هیچ کس و هیچ چیز جرات لرزوندن قلبم رو نداره و هیچ چیز جز ناراحتی و نا آرومی من نمیتونه غرور محکمش رو بشکونه و اشکهای گرم...
24 ارديبهشت 1393

دندون پنجم و ششم فرشته کوچولوم خوش اومدی

عزیز دلم دندونهات مبارک امروز 18 اردیبهشت 93 صاحب دوتا دندون دیگه شدی . دوتا دندون جلوی لثه بالا که داشتی   حالا دوتا دندون دیگه کنار اون دو تا دندون داری یکی سمت راستشون و یکی سمت چپشون .الان 4 تا دندون از لثه بالا داری .دندون جدید سمت راست دندون پنجمت به حساب میاد چون یه کوچولو بیشتر  از دندون سمت چپی که دندون ششم شماست ، نیش زده.  قربون دندونهای نازت بشم من ....... مامان منتظر بقیه دندونهای شماست ایشالله بقیه  هم  بدون ناراحتی ودرد جوونه بزنن یه دنیا میبوسمت گلکم     ...
18 ارديبهشت 1393

سوراخ کردن گوش طلا خانم مورخ 93.2.17

سلام دختر 9 ماه و 17 روزه من به هرحال تصمیم گرفتیم کاری رو که دوست نداشتم برای راحتی خودت انجام بدیم چون الان کوچیکی و متوجه نمیشی ولی بزرگتر بشی دوستم داشته باشی میترسی و فکر میکنی درد داره و مثل خاله جوونت همیشه ترسش و ناراحتیشو خاطره بدش تو ذهنت بمونه. بعلللللله: گوشهای کوچولوت رو سوراخ کردیم و یه گوشواره کوچیک نگین دار تو گوشات میدرخشه.   مبارکت باشه عزیزم   عزیزدلم مامان برات بمیره الهی چقدر دلم شور میزد و چقدر دلم برات سوخت اما خدا رو شکر دردی نداشت فقط چون سرت رو نگه میداشتیم دوست نداشتی و گریه میکردی . خیلی دلم برات کباب شد الانم یه جورایی پشیمونم میگن تا دودلیت برطرف نشده دست به کاری نزن اینجاست. آخ...
17 ارديبهشت 1393

اولین روز مهد کودک مورخ 93/2/1

سلام عزیزترینم ، سلام بهونه زندگیم ، سلام دخمل معصوم و نازنینم.   آخ که چقدر دلم برای نوشتن تنگ شده بود دلم برای خاطراتت برای ثبت لحظه های ناب زندگیت تنگ شده بود. به هرحال همت کردم و اومدم تا برات بنویسم . الان خوابیدی و من بدون توجه به خستگی و  فکر نکردن به شام و ناهار و غذاهای فردا شما دارم مینویسم. و از این بابت هم خوشحالم عزیزدلم  ناراحتم چون هنوز لب تابم درست نشده و یه زمان کافی میخواد تا دوست باباتون برامون ویندوز عوض کنن تا من بتونم عکسهای خوشگلت رو برات به یادگاری بذارم خرابش کردی اساسی نمیدونم چه بلایی سر این زبون بسته آوردی که اصلا خاموش نمیشه و بعضی وقتها وسط کار خاموش روشن میشه. امون از دست تو... ...
15 ارديبهشت 1393

دلبرکم 9 ماهگیت مبارک

عشق یکی یه دونه من نهمین ماهگردت مبارک       عزیز دل من نهمین ماهه که خونمون رو پر از برکت و شادی کردی   دخترم نهمین ماهت تموم شد و وارد ده ماهگی شدی   دیشب که روز مادر بود و برات با کیکی که گرفته بودم برات یه جشن کوچولو گرفتیم مامان ماری هم تو این جشنمون بود و جشنمون پر برکت شده بود مامان حواس پرتت به جای اینکه برات شمع عدد 9 بخره 8 خرید و بعد شام فهمیدیم اشتباه کردم و داییت اونو به شکل 9 برید و درست کرد .ازت عکس گرفتم ولی چون کامپیوتر رو خراب کردی تا یه مدت که ویندوز رو آقای میرزایی دوست بابات عوض کنه از عکسهای ناز یادگاریت خبری نیست ومامان آرزو از این بابت خیلی ناراحته عزیزدل...
1 ارديبهشت 1393

روز مادر با مادرم 31/1/1392

    مادر روسریت رابردار، تا ببینم بر شب موهایت،چند زمستان برف نشسته است ، تا من به بهار رسیده ام.....   این قطعه تقدیم به مادر مهربونم:   مادر عزیزم : تو را از آن روز كه بند بند وجودم به هستی تو بند بود ، از آن روزی كه طپش قلبت تنها صدای آرام بخش دوران تنهایی من بود. از‌آن هنگام كه كار هر صبح و شام من شمردن نفس های پر مهرت بود ، می شناسم.   مادر مهربونم روزت مبارک   عزیزدلم امروز روز بزرگیه ، روز تنها فرشته ای که هرگز ازمهربونیش و معصومیتش کم نمیشه تنها فرشته ای که همیشه برای دیگریه تا برای خودش. و مقامش از فرشته بالاتره چون فرشته ذاتا...
31 فروردين 1393

چکاپ دکتر نریمان و شروع زرده تخم مرغ

سلام عزیز دل مامان . دیگه بزرگ شدی و خانم شدی امروز رفتیم چکاپ ماهیانه شما و همه چیز خوب بود . وزنت 9.600 گرم قد:70 سانتیمتر دور سر:45 سانتیمتر ماشالله به وزن و قدت دختر قشنگم دکترتون گفتند باید زرده تخم مرغ رو که برای بافت مغز ضروریه شروع کنی و 4 بار در هفته هفته اول یک سوم هفته دوم 2 سوم و هفته سوم نصف و هفته چهارم کامل. ومن امشب مورخ 26/1/93 ساعت 9.5 برات شروع کردم و شما خیلی دوست داشتی و نشد سفارش دکتر رو انجام بدیم و نصف زده رو به شما دادم امروز تو مطب حسابی دلبری کردی و یه نی نی پسر دقیقا هم سن شما بود و وقتی مامانش میخواست لباس بپوشونتش گریه کرد و کنار شما بود و شما هم بغل بابا امید نشسته بودی ...
26 فروردين 1393

شمارش معکوس

 فرشته نازم ، عشق جاودانه من، دختر شیرینم، نفسم : نمیدانم،تورابه اندازه ی نفسم دوست دارم،یانفسم رابه اندازه ی تو؟! نمیدانم، چون تورا دوست دارم نفس میکشم، یانفس میکشم که تورا دوست بدارم؟! نمیدانم، زندگیم تکراردوست داشتن توست، یاتکرار دوست داشتن تو،زندگیم؟! تنهامیدانم : که دوست داشتنت لحظه لحظه لحظه ی زندگیم رامیسازد، وعشقت ذره ذره ذره ی وجودم را............ دختر دردونه من : تصمیم گرفتن برای داشتن فرزند امری است خطیر ؛ این کار یعنی تصمیم به اینکه قلبتان برای همیشه بیرون از جسمتان به تپش ادامه دهد . عزیز من ما این تصمیم رو گرفتیم و الان تو رو داریم و تو همه چیز مایی حتی فراتر از تپش قلب ،تو خود مایی . ...
26 فروردين 1393